دختران من

برای تو می نویسم اسماء

اسماء عزیزم شاید وقتی بزرگ شدی بفهمی مامانی این روزها چقدرازتو دلگیروچقدرسخت براش که ببین دختربزرگش اهل حرف زدن برای مامانش نیست . بچه های دیگه برای مامانشون ازهمه چیز تعریف می کنن ازمدرسه ازدوستاشون ازخانم معلمشون ولی تو برعکس همه بچه ها اهل حرف زدن نیستی ومن همیشه ازاین قضیه رنج می کشم شاید وقتی بزرگ شدی واین مطالب را خواندی بفهمی مامانی چی میگه ولی این وبدون تو برای من یک چیز دیگه هستی خدا زمانی تورا به من داد که شدی مونس تنهاییام وخدارا شکر کردم که تو دخترشدی چون خیلی احتیاج داشتم باکسی حرف بزنم اگه یک موقع عصبانی میشم وتوروناراحت می کنم دست خودم نیست این روزها مامانی خیلی فکرتوسرش است دعا می کنم خدامشکلات همه را حل کنه مشکلات مارو هم حل...
30 مهر 1390

شیطونکهای من

این روزها حسابی ازدست صبا خانم کلافه ام . شبها دیر می خوابه بااینکه تمام چراغها رو خاموش می کنیم وبه اسماء هم می گم خودت و بزن به خواب باز خانم خانما نمی خوابه توتاریکی شروع به بازی می کنه . اسماء هم این چند شب میاد پیش من می خوابه می گه مامان زودترخوابم می برد . وقتی هردوشون خوابشون می برد انگاردوتافرشته کنارم خوابیدن  - این روزها صبا یادگرفته با اسماء بازی می کنه عروسکش و بغل می کنه همراه اسماء راه می بره بااینکه اسماء خانم باهاش بازی نمی کنه هرروز سراسباب بازی باهم دعواشون میشه . صبا خانم هم کم نمی آورد وحسابی سراسماء داد می زند ولی درهرصورت همه کاراتون شیرین .   ...
26 مهر 1390

سلام به دخترانم

امروز 12/2/90 است ومن اولین بار است که برای شما خاطره می نویسم .شاید وقتی بزرگ شدید واین مطالب را خواندید بدانید که مامان چقدرخداراشکر میکرد که هرروز لبخند زیبای شما را می بیند. دخترقشنگم (اسماء) وقتی من وبابا فهمیدیم قرار است خدا فرزندی به ما بدهد تصمیم گرفتیم اگردخترشد نام کنیز حضرت زهرا را برای او انتخاب کنیم بخاطرهمین هم اسم تو شد اسماء وباید یادت باشد تاآخرعمر کنیزی حضرت زهرا (س) را ازیاد نبری باید طوری باشی که خانم فاطمه زهرا ازتو راضی باشد . دخترقشنگم(صبا)   زمانی که اسماء فهمید که صاحب خواهریابرادر می شود خیلی خوشحال شد وهمیشه دعا میکرد که دخترباشد . ازخدا که پنهان نیست من هم همیشه دعا میکردم دخترباشی تا مونسی برای اسما...
26 مهر 1390

درمورد صبا

صبا کوچولو این روزها کلمه های قشنگی را میگی مثلا هرکس زنگ بزنه میگی(( کیه)) یا صدای عزیزیت که می خوای بزنی میگی ادیدی زبانت خوب راه افتاده ولی هنوز گاگله نمی کنی تنبل خانم یواش یواش ٩ماهت هم تمومه . خیلی دوست دارم . اسماء هم بعضی وقتها ازبس کارهای شیرین می کنی می گیرتت وحسابی فشارت میده وتوهم گریه می کنی بمیرم برات که نمی تونم ازت طرفداری کنم میترسم اسما حساس تربشه . امیدوارم هیشه ٢تاتون سالم باشید . ...
26 مهر 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دختران من می باشد